من هم با چنین سبزه ای بازی می کنم. جمعیت او را لعنت می کند، و او آن را دوست دارد. اسپرم برای او علوفه است - او به جای کفیر، مردان را در یک زمان شیر می دهد. لعنتی، او یک شیرده اسپرم است. مثل تعطیلات سر کار می رود. او سر کار می آید، بیدمشک می زند، لب می زند، می بلعد و می خندد. او یک معشوقه واقعی است! او مانند یک شاهزاده خانم در یک افسانه زندگی می کند!
و اینکه چرا دوست دختر اینقدر روشن بود - او برادر ناتنی او بود، نه خودش. و چه کسی خواهرش، عموی یک غریبه را آموزش می دهد؟ نه، فقط مال خودت باید به بیدمشکش اعتماد کرد.